صد سال تنهایی
حالا خودم فیلمشو دیدم و میتونم بگم این عشق ناپلئون و دزیره ای که این همه ازش تعریف میکنن خیلی هم چیز خاصی نبود . یه دوست داشتنی بوده همانند تمام دوست داشتن های دیگری که ممکنه تو دنیا باشه . اینم چون شخصیت های داستانش ناپلئون و دزیره بودن معروف شده و اگر نه چه تفاوتی میکنه عشق بین دو آدم سرشناس و پولدار با دو آدم معمولی و ناشناخته در یه گوشه ی از دنیا ؟!
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
+روزی با استادم صحبت میکردم . گفتم: شرایطی که واسه خودمون درست میکنیم تا به درستی برسیم گاهی سخته , راهش سخته . درسته: گفت : شاید بشه گفت سخته ولی واسه من هیچ وقت سخت نبوده . هر زمان که دیدی داره بهت سخت میگذره یا ایراد از تو هستش یا از اون چیزی که واسه خودت درست کردی.
مولانا بعد از رفتن شمس سختش نبود؟ اذیت نشد؟ اگه واسش دردآور نبوده پس این همه به آب و آتیش زدن واسه چی بوده ؟
باغ موهات پر گل دختر
- دخترا از وقتی یادشون رفت چطور با گل ها و ربان ها واسه خودشون گل سر درست کنن همه مثه هم شدن . این کلیپس ها , کش موهای مصنوعی رو بندازین دور , این بار که موهاتونو بافتین پایینشو با یه ربان هم رنگ لباستون ببندین یا اگه میخوای بری عروسی به جای سنجاق سر های فلزی و بی روح , گل های طبیعی رو موهات بذار .
- فصل بهار نارنج هم که یاد آور دوران کودکی و نخ کشی کردن گلبرگ های بهار نارنجه و من 26ساله هنوز یکی از لذت های زندگیم اینه که با این سرگرمی ها واسه خودم خوش باشم .
گفت : عجیبه اونجا اون آدم با این استایل شده فلان خواننده , من اینجا هیچی نشدم .
گفتم : اونجا اون خودشو پیدا کرد . تو هم اینجا خودتو پیدا کن . خودتو واسه خودت پیدا کن نه واسه آدمای اینجا که اگه اینجور باشه یجوری میشه که ناجور میشه .
شبِ تحویل پروژه
و این منم با دل خوش وقتی که کارم تموم میشه و میرم طلوع رو ببینم , 10 15 باری با خودم اون دو تا جمله تو گفتم و بیشتر از 100بار تو ذهنم . خیلی درد داشت , خیلی
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز...کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک از فیلم های برتر عاشقانه ست . گرچه باور بازی جیم کری تو یه فیلم عاشقانه ممکنه سخت باشه . این فیلم با اینکه خالی از صحنه های عاشقانه ی رماتیک و آروتیکه با این حال با دیدنش آدمو یاد عشق و دوست داشتن میندازه , اصن دستتو میگیره و تو رو از جایی که هستی برمیداره میبره یه جای دور , شاید به یکی از خاطراتت! میتونه یه خاطره لذت بخش تو خصوصی ترین بخش ذهنت باشه یا خاطره ای که از یادت رفته ! و یا درک یه حس ناب تو ژرف ترین بخش ذهنت , تازه اینجاست که متوجه میشی تلاش برای فراموش کردن بزی چیزا چقدر بی فایده ست که حتی نابود کردن اون بخش از حافظه ت هم جلودارش نیست . بزی دوست داشتن ها رو نمیشه از یاد برد .
برای میهمان جان
گفتنی ها رو باس گفت و کاش میشد همون موقع دم آخری میگفتم چقدر از بودن کنار دوستانی چون شما خوش حال بود , باس میگفتم خاطرات خوبی ازتون دارم که هیچ گاه از یادم نمیره , باس میگفتم امیدوارم همیشه تندرست و شاد باشین , باس میگفتم .
اگه نذاری کسی اهلیت کنی تنها میمونی
- خیلی زمان ها ممکنه یهویی تصمیم بگیری کاری رو انجام بدی . اصلن نگران یهویی بودنش نباش چون همین که بخوای انجامش بدی اون کار انجام میشه . مثه وقتی که بین ساعت 12 تا 1شب برنامه ی ناهار فرداش رو با دوستام هماهنگ کردیم .
یا مثه چند روز پیش که دم غروبی یهو دلم واسه دوچرخه ام تنگ شد و حس کردم اکنون زمانیه که باید توی اون خیابون پشت خونه که دو طرفش دشته باشم .1 دوچرخه پنچر بود ...(با خودم گفتم یعنی باز تویوپش باید عوض بشه؟) و همینطور رفتم تلمبه رو آوردم و چرخ ها رو باد کردم و خوش بختانه مشکلی نداشت . 2 گام بعدی شستن دوچرخه بود , بردمش کنار شیر آب و شستمش و گذاشتم خشک بشه و خودم هم از زمان استفاده کردم و رفتم لباس پوشیدم . توی کوچه با نخستین رکابی که زدم زنجیرش در رفت! 3 برگشتم به خونه و زنجیرشو انداختم , دستام حسابی روغنی و سیاه شد! 4 شستن دست ها . خب , کار انجام شد .
- انیمیشن شازده کوچولو رو دیدم . خیلی باب دلم نبود ولی هر چی که بود شازده کوچولو بود و کیه که با جمله هاش سکوت نکنه . داستان شازه کوچولو مثه یه عشق بازیه که اجازه میدی بهت چنگ بندازه , چون میدونی قسمت های لذت بخش هم داره.
چنین خوب چرایی؟
از بارِ دوم , ویس ها رو دارم
کاش پیام ها حذف نمیشد .
رمز ادامه ی مطلب : بازیگری که یه نقش چیزکشانه بازی کرد