دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
مولانا 38 رو با تنهایی سپری کرد . شمس اومد و مولانا زنده شد به این آمدن , حدودن یک سال بود و برای همیشه رفت . یهو اومد یهو رفت ...
+روزی با استادم صحبت میکردم . گفتم: شرایطی که واسه خودمون درست میکنیم تا به درستی برسیم گاهی سخته , راهش سخته . درسته: گفت : شاید بشه گفت سخته ولی واسه من هیچ وقت سخت نبوده . هر زمان که دیدی داره بهت سخت میگذره یا ایراد از تو هستش یا از اون چیزی که واسه خودت درست کردی.
مولانا بعد از رفتن شمس سختش نبود؟ اذیت نشد؟ اگه واسش دردآور نبوده پس این همه به آب و آتیش زدن واسه چی بوده ؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |